آمنه نقدی پور و ادبیات معاصر

شعرها ، فعالیت ها و مصاحبه ها و رزومه هنری آمنه نقدی پور

آمنه نقدی پور و ادبیات معاصر

شعرها ، فعالیت ها و مصاحبه ها و رزومه هنری آمنه نقدی پور

ویکی پدیا آمنه نقدی پور
آمنه نقدی پورشاعر و نویسنده
نخبه و فعال فرهنگی
ساکن اصفهان
متولد ۱۲مرداد ۱۳۶۷
دانش آموخته در مقطع کارشناسی ارشد زبان
سراینده کتاب های:

"قاسمانه "
"معراج خون"
"بید و مجنون "
"یک جفت پای دار"
"آرزوهای بی هدف"
"خفته ای بر مزار عشق"
"سایه ای به نام عشق"
و چند اثر دیگر


برگرفته از پیج رزومه هنری آمنه نقدی پور

بایگانی
نویسندگان

۹ مطلب با موضوع «شعر و عکس شهید» ثبت شده است

 

شهید حاج قاسم سلیمانی

 

من زائر بارانی چشمان تو هستم
چشمان تو دنباله ی بین الحرمین است
دنبال صفای تو و چشم تو به راهم
عشق است همان چشم که دنبال حسین است
از سعی من و کعبه ی چشم تو رهی نیست
از قلب من و گردن تو این همه دِین است

شاعر: آمنه نقدی پور

از کتاب قاسمانه


هشتگ ها: شهید حاج قاسم سلیمانی , شعر و عکس شهدا , قاسمانه , آمنه نقدی پور

کتاب "معراج خون منتشر شد"

کتاب معراج خون شاعر آمنه نقدی پور منتشر شد

 

کتاب معراج خون شاعر آمنه نقدی پور منتشر شد

 

معراج خون

باورش سخت است امّا اتّفاقش اوفتاد
در دلِ کلِّ جهان سردی ِ داغش اوفتاد
شیرخواره کودکی در بطنِ میدانِ نبرد
ضَجّه می زد "العطش" تا اشتیاقش اوفتاد
یالِثارات الحسین، بابُ الحوائج زخم خورد
حَرمَله تیری زد و نا از دِماغش اوفتاد
باغِ سبزِ مصطفی را در بلا انداختند
خرمنَش را سوختند، آتش به باغش اوفتاد
بر زمین یک قطره از خونِ علی اصغر نریخت
وا أسَف ای کوفیان عباس ساقَش اوفتاد
کعبه شد درخون، شناور چون خدا دلخون شد
وقتی ایوانِ ولایت سقف و طاقَش اوفتاد

شاعر: آمنه نقدی پور

از کتاب معراج خون


برچسب‌ها: آمنه نقدی پور, معراج خون, وبلاگ آمنه نقدی پور, شعر درمورد علی اصغر

ع

پیشکش به روح مادران آسمانی:

....

گفتی سکوت را بشکنم و آن وقت

باید که بشنوی ز لبم: مادر

این آخرین شکستنی­ ات شد

دنیای غصّه، غصّه­ ی بی آخر

 

مادر سکوت ِ روز و شبم را مُرد

در هق هق ِ مداوم و آهسته

مادر که رفت روز و شب من شد

یک انجماد ِ ممتد و پیوسته

 

سردم، شبیه سنگ ِ مزارت سرد

افتاده گل به پای مزارت زرد

پاییز زرد ِ زرد و زمستان زرد

رفتی و بی تو باغ و بهارت زرد

 

قلبم گل ِگلایل ِ بی رنگی­ست

که پای خاک ِ سرد ِ تو جان داده

قلبی که روی سنگ تو افتاده

قلب ِ مرا گرفته / تکان داده

 

تقدیر تا بوده، همین بوده

در ازدحام ِ مرگ و فراموشی

عادت به روزهای پر از تشویش

عادت به لحظه ی سرد ِخاموشی

 

هر پنج شنبه چشم ِ تو در راه است

در یک بهشت ِ گمشده ­ی مغموم

هر وعده در کنار تو می آیم

با شمع و عود و یک گل پر مفهوم

 

قرآن و رحل و مهر ِ نمازت را

با بغض روی خاک ِ تو می چینم

این مهر بوی روی تو  را دارد

بعد از خدا تو مذهب و آیینم

 

مادر خدای عشق، خدای درد

دنیا همیشه پیش ِ تو کم آورد

گرچه نبود در خور و در شأنت

بگذر از اتفاق، به من برگرد

 

هر پنج شنبه حال جهان ابریست

زیرا که دیدن ِ تو میسّر نیست

گل های روی خاک تو می فهمند

پژمردگی ِ لحظه ­ی "مادر نیست"

 

ترانه سرا: آمنه نقدی پور

از کتاب یک جفت پای دار