آمنه نقدی پور و ادبیات معاصر

شعرها ، فعالیت ها و مصاحبه ها و رزومه هنری آمنه نقدی پور

آمنه نقدی پور و ادبیات معاصر

شعرها ، فعالیت ها و مصاحبه ها و رزومه هنری آمنه نقدی پور

ویکی پدیا آمنه نقدی پور
آمنه نقدی پورشاعر و نویسنده
نخبه و فعال فرهنگی
ساکن اصفهان
متولد ۱۲مرداد ۱۳۶۷
دانش آموخته در مقطع کارشناسی ارشد زبان
سراینده کتاب های:

"قاسمانه "
"معراج خون"
"بید و مجنون "
"یک جفت پای دار"
"آرزوهای بی هدف"
"خفته ای بر مزار عشق"
"سایه ای به نام عشق"
و چند اثر دیگر


برگرفته از پیج رزومه هنری آمنه نقدی پور

بایگانی
نویسندگان

۴ مطلب در آوریل ۲۰۲۳ ثبت شده است

آمنه نقدی پور

آمنه نقدی پور

آمنه نقدی پور

آمنه نقدی پور

آمنه نقدی پور

آمنه نقدی پور

کو علی اصغر؟ چه شد آن طفلِ مظلومِ حسین؟
گشت پر پر، نوگُلِ باغِ حسینِ بی سَرَم
مو پریشان کرد زینب، ناله ای جان سوز داد
بر تنِ خونین ز شمشیرِ علیِ اکبرم
چارده گُل از بنی هاشم به خاک افتاده اند
وای بی سر مانده و در خون شناور لشکرم
آنکه فرزندش شهیدِ نوجوانِ کربلاست
گفت فرزندش: شناسیدم از آلِ جعفرم
داغ پشتِ داغ بر قلبش نشست و صبرکرد
چون مُقَرّب بود بر درگاهِ حیّ ِ داورم
زینب از آن سینه ی در خون شناور بازگو
زخم های در دلت را با دل و جان می خَرَم
یالِثارات الحسین ای زینبِ غمدیده ام
مادرم زهرا ببین خونِ دل و چشمِ تَرَم
مادرم زهرا، دلِ زینب دگرگون شد ببین
خصم بی رحمانه سلاخی نمود آب آورم
شش برادر داشت زینب ،کربلا از او گرفت
شد اسیر و داغ بر دل زینبِ نام آورم

شاعر: آمنه نقدی پور

از کتاب معراج خون


برچسب‌ها: حضرت زینب , آمنه نقدی پور , معراج خون

آمنه نقدی پور

آمنه نقدی پور

 

آمنه نقدی پور

 

باورش سخت است امّا اتّفاقش اوفتاد
در دلِ کلِّ جهان سردی ِ داغش اوفتاد
شیرخواره کودکی در بطنِ میدانِ نبرد
ضَجّه می زد "العطش" تا اشتیاقش اوفتاد
یالِثارات الحسین، بابُ الحوائج زخم خورد
حَرمَله تیری زد و نا از دِماغش اوفتاد
باغِ سبزِ مصطفی را در بلا انداختند
خرمنَش را سوختند، آتش به باغش اوفتاد
بر زمین یک قطره از خونِ علی اصغر نریخت
وا أسَف ای کوفیان عباس ساقَش اوفتاد
کعبه شد درخون، شناور چون خدا دلخون شد
وقتی ایوانِ ولایت سقف و طاقَش اوفتاد

شاعر: آمنه نقدی پور

از کتاب معراج خون



برچسب‌ها: حضرت علی اصغر , آمنه نقدی پور , کتاب معراج خون , باب الحوائج

ای سَرورِ زنانِ دو عالم، دلاورم
ای سایه بر تمامِ جهان چتر، مادرم
منّت نهید و یک شبِ ابری از این شبان
رنجه قدم کنید، به چشمانِ باورم
با کوله بار درد به سویِ تو آمدم
ای تو نیازِ من، تو نیازِ مکرّرم
اُمّ الائمه ای تُویِ منصوره در بهشت
ای همدمِ علی، زنِ والای حیدرم
من عهد بسته ام که نَهَم سر به کویتان
این شهرِ هفتم است، بگو شهرِ آخرم
مهرِ شما همیشه چراغِ دلِ من است
آیا که در پناهِ شما روزِ محشرم؟
آه ای الهه ی غزلِ بارور شده
آه ای تو بذرِ عشق، شکوفای لاجَرَم
آزاده بَرده ام، که دلم بُرده یادتان
گفتید: بَنده باش، که من بَنده پَرورَم
دیدارِ رویتان،که میسّر نمی شود
من در کمالِ حُزن در آغوشِ بسترم
قبرِ بقیع، توی خیالاتِ خیسِ من
مثل جزیره ای ست، که در آن شناورم
در خواب دیده ام،که زنی ضَجّه می زند
ای وای مادرم، تو ببین نعشِ یاورم!
هی ضَجّه می زند... : که منم، زینبِ حسین
ای وای مادرم، چه شد آخر برادرم؟
دستِ ابوتُراب پُر از تُربتِ حسین
من خاک می کُنم به سَرَم، خاک بر سَرَم
زهرای نور و روشنیِ کائناتی ام
راضیه می شوی به منی،که مقدّرم
من آن گدا، گدای همیشه نیازمند
با یک نگاه می کنی آخر به من کَرَم؟
امّ العلوم، مادرِ فهم و شعور و درک
من را ببخش، بانوی محجوب و محترم
از هرچه آینه است، شکستم، فراری ام
منفورم از نگاهِ حریصِ برابرم
من را بِشوی، مریمِ کُبری سپید کن
گندیده جوهره ام، گِلِ مطبوعِ جوهرم
بانوی آب ها، به تَغَسُّل نشسته ام
غصب است آبِ مهریه تان روی پیکرم؟
"الله اکبر" از کَرَم و فَضل و بخششت
"حمدِ" خدا و زنده به تسبیحِ دیگرم
"سبحانیِ" خدا که تو را آفرید و بس
پایان گرفت شعر و سه تسبیحِ آخرم

شاعر: آمنه نقدی پور

از کتاب معراج خون



برچسب‌ها: آمنه نقدی پور , ولادت حضرت زهرا , ام الائمه کیست , حضرت فاطمه

 

 

لا حَول بخوانید که مختار سوار است
او مُنتقمِ خون خداوند لِثار است
او مُنتقمِ ماهِ بنی هاشمم عباس
خونخواهِ علی اصغرِ لب تشنه و زار است
آراسته لشکر ز عرب تا به عجم پیش
فرمانده ی لشکر زِ یمین و ز یسار است
حور و مَلَک از عرش بگویند سلامش
مقصد که ز معراج رَوَد، یکّه سوار است
آغازِ رَهَش بیعتِ با مسلم بی کس
در کوفه ی بی رحم و در آغوشِ حصار است
مختار چه تدبیر؟ که زندان شَرَفی داشت
بر کوفه که بر خشمِ خداوند دچار است
دل را چه غمی از دلِ در حبس گرفتار؟
آنجا که دلِ مَردمش از دیو، شکار است
شهری پُرِ تزویر که هِی عهد شکستند
عهدی که نپاید، به چه تدبیر و چه کار است؟
کوفی صفتانی که سزاوارِ عتاب اند
هُشدار و ملامت که در آن دیو، قرار است
قربانگَهِ عُشّاق شده کوفه، خدایا
آنجا که به هر خانه رَوی شکلِ مزار است
با غافله مختار روان شد سوی کوفه
از بَهرِ قصاصی که چو تکلیفِ قرار است
تشریح نمودند تنِ پستِ شَبَث را
وحشی صفتی را که بسانِ سگِ هار است
کردند سرِ ابن زیادان سر نیزه
گفتند که این ابن زنا طعمه ی نار است
از جُثه ی ملعون عُمَر سر ببریدند
حفص ابن عُمَر همچو پدر نحس تبار است
شد حرمله صد تکّه ز آهِ دلِ زینب
تن سوختَنَش تا که چِشَد آنچه قرار است
آن کس که به طفلان و اسیران نکند رحم
ملعون و پلید و سگِ در حالِ شکار است
احسنت به مختار به آن کیّسِ مولا
مولایم علی گفت: که او نیک نگار است
اومنتقمِ خونِ حسین ابن علی بود
او سَیّس و او کَیّس و پر زَهره و شار است
آنجا که دلِ آلِ علی آینه وار است
مختار به همراهیِ شان آینه دار است

شاعر: آمنه نقدی پور

از کتاب معراج خون



برچسب‌ها: معراج خون , آمنه نقدی پور , عکسنوشته مختار نامه , عکس فریبر عرب نیا